کتاب جوشکاری (ازدواج عاقلانه، آسان و به موقع)

کتاب جوشکاری (ازدواج عاقلانه، آسان و به موقع)

ادامه مطلب
کتاب ضریح چشم‌ های تو

کتاب ضریح چشم‌ های تو

ادامه مطلب
کتاب اسماعیل

کتاب اسماعیل

ادامه مطلب
کتاب مرد رویا ها

کتاب مرد رویا ها

ادامه مطلب
کتاب نظام حقوق زن در اسلام

کتاب نظام حقوق زن در اسلام

ادامه مطلب
کتاب رویای نیمه‌شب

کتاب رویای نیمه‌شب

ادامه مطلب
کتاب آن بیست و سه نفر

کتاب آن بیست و سه نفر

ادامه مطلب
کتاب چت مقدس: مجموعه داستان کوتاه فتنه

کتاب چت مقدس: مجموعه داستان کوتاه فتنه

ادامه مطلب
کتاب کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی

کتاب کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی

ادامه مطلب
کتاب دختری کنار شط

کتاب دختری کنار شط

ادامه مطلب

کتاب به بلندای آن ردا

کتاب به بلندای آن ردا

📚معرفی کتاب:

کتاب به بلندای آن ردا داستانی از سید علی شجاعی است که در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است. داستانی که از کرامات امام رضا (ع) سخن می‌گوید اما روایتی متفاوت از زندگی این شخصیت بزرگ تاریخ اسلام است. 

📝خلاصه:

سید علی شجاعی در کتاب به بلندای آن ردا، داستانی مذهبی درباره کرامات امام رضا (ع) نوشته است. اما آنچه که این کتاب را به اثری متفاوت و جذاب بدل کرده است، این است که او، داستانش را از زاویه دید شقی‌­ترین مرد زیسته در دوران زندگی امام رضا (ع) نوشته است و از زبان او به شرح زندگی و کرامات وی می‌پردازد. همین موضوع هم سبب شده تا این روایت، متفاوت‌تر و جذاب‌تر از کتاب‌های دیگر با همین موضوع و همین حال و هوا باشد. 


✨بخشی از کتاب:

غادیه باز بی‌رمق و باز به زمزمه:
 
- او به خویش نیامد، تو خواندی‌اش... تو نامه فرستادی... تو...
 
کنیزی را می‌خوانم و برف‌آب می‌خواهم از سرداب کاخ یا انبار برف یا هرجا و:
 
- تو که محرمی به نهان‌ترین اسرار این کاخ غادیه! میان تو و مهم‌ترین تصمیمات حکومت مرو، تنها پرده‌ای حجاب است. هیچ‌کس را به این منزلت که تویی راه نیست، کدام همسر و وزیر و مشاورم، همیشه و در همه حال، به خلوت خلیفه راه دارد؟ چه کسی جز تو می‌تواند از محرمانه‌ترین وقایع، تنها به فاصلهٔ چندقدم با خبر باشد؟
غادیه کلافه از تب، با چشمانی پرخون خیره‌ام می‌ماند:
 
- این پاسخ من نیست عبدالله!
 
کنیز برف‌آب را می‌آورد و در طشت می‌ریزد و می‌خواهد که مشغول شود و اما مرخصش می‌کنم و فانوس را نزدیک می‌کشم و دنبالهٔ بلند دامن غادیه را کناری می‌زنم و خلخال‌ها درمی‌آورم و پاهایش را در طشت می‌گذارم:
 
- پاسخ تو همین است غادیه! خواندم‌ اش که امارتش بدهم؛ تو کی شنیدی از من که بخواهم‌اش تا مرو را قتلگاهش کنم؟
 
اشک‌های غادیه باز تند بر گونه‌هایش می‌ریزد:
 
- او را چه حاجت به امارت و سیادتی که تو بدهی‌اش؟ خواندی‌اش چون تو محتاجش بودی! چون همه راه‌ها را بسته می‌دیدی... چون روزی نبود که خبر قیامی نرسد و شبی نبود که آسوده سر بر بالین...
- ... غادیه!
 
دست از طشت می‌کشم و با کنار ردایم خشک می‌کنم و خودم را بر تخت تا کنار صورتش بالا می‌کشم:
 
- چرا بیچارگی‌هامان را شماره می‌کنی غادیه؟ آری... خواندم‌اش چون محتاجش بودم... بی‌حضورش، یک سال نشده، شرق و غرب چنان می‌تاختند بر مرو که نامی هم در تاریخ نماند از عبداللهِ مأمون... برای بغداد و شام و یمن و مکه، درهم‌پیچیدن مرو، به قاعدهٔ شکار صیدی بی‌جان سهل می‌نمود...

برای دریافت کتاب به آیدی @f_naderian در تلگرام یا ایتا پیام دهید.

کامنت ها
کتاب جوشکاری (ازدواج عاقلانه، آسان و به موقع)

کتاب جوشکاری (ازدواج عاقلانه، آسان و به موقع)

ادامه مطلب
کتاب ضریح چشم‌ های تو

کتاب ضریح چشم‌ های تو

ادامه مطلب
کتاب اسماعیل

کتاب اسماعیل

ادامه مطلب
کتاب مرد رویا ها

کتاب مرد رویا ها

ادامه مطلب
کتاب نظام حقوق زن در اسلام

کتاب نظام حقوق زن در اسلام

ادامه مطلب
کتاب رویای نیمه‌شب

کتاب رویای نیمه‌شب

ادامه مطلب
کتاب آن بیست و سه نفر

کتاب آن بیست و سه نفر

ادامه مطلب
کتاب چت مقدس: مجموعه داستان کوتاه فتنه

کتاب چت مقدس: مجموعه داستان کوتاه فتنه

ادامه مطلب
کتاب کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی

کتاب کوچه‌ نقاش‌ها: خاطرات سیدابوالفضل کاظمی

ادامه مطلب
کتاب دختری کنار شط

کتاب دختری کنار شط

ادامه مطلب